سفارش تبلیغ
صبا ویژن

اینجا چراغی روشن است

مثل آخرین شاعـــر یک قــبیلــه *ی مـــتروکـــ دارم دنـبـال عشق مــی*گــــردم لطفا کمی صدایـــم کن !...

میبینی چقدر خوب بلد شده ام "غم " را از دلت پاک کنم؟! آنقدر خوب که حتی رَدّی از خودم هم نمی ماند

تو فکر میکنی من با "غم" چه نسبتی دارم؟!

دلم سفر می خواهد! نه برای رسیدن به جایی فقط بخاطر رفتن !! همین...!!

این روزها, گوشیم به جای زنگ, خاک میخورد ..... این یعنی ....

تـــــــــــــــــــــــــــــنهایی...

امروز باورم شد که تو خسته تر از آن بودی که بفهمی دوست داشتنم را!

از ما که گذشت... اما... هرجا که هستی "خسته نباشی"

واژه هــا قــَد نمیدهنــد ارتفــاع دلتنگــی ام را ؛ مــَن فقطـ سایــه نبــودن تــو را

بــر ســَر شعــر مستــدام میکنــم . . . . .

واقعیت را جا می گذاریم... هر روز صبح... پشت در اتاق گریم ! از بس که

آدم ها واقعی بودنمان را دوست ندارند !

نقـش یـــک درخــت خشک را در زنـدگی بازی میکـنم

نمیـدانم که بایـد چشم انتظار بهار باشم یا هیزم شکن پـیــر...!!

تا به حال دست و پایت را گم کرده ایی؟ دست در جیب است و پایت توی کفش اما تو دنبالشان میگردی!!!!

این یعنی حـــــالت خــــراب اســـت.. و من عاشق این حال خرابم...

 

 


نوشته شده در پنج شنبه 90/11/6ساعت 11:19 صبح توسط خواستگار| نظرات ( ) |