سفارش تبلیغ
صبا ویژن

اینجا چراغی روشن است

این روزها منم و منم و من ... و خدا ... و شادم به وسعت دنیا.... شکر... شکر... شکر...


صدایت گرفتـــه است دل من هــــــم مراقب خـــودت باش این روزهــــا ویروس دلتنگــــــی همه جا پخش است !

مــــرد نــیـــسـتــم امــا ... حـــرفــم یـــکی اسـت ! " تـــــو"..

بـــی تو ، کلماتـــم ، نا هــماهنـــگ ، کـــنارِ هـــم ، شـــعری مـــی شـــوند ... بـــی مفــــهوم ... اما پُر معنـــی .. !

سقــفِ امنــی اسـت آسمــانــم از بــی بــامـی، گــلایــه ای نیسـتـــ

بــی پـــرنــدگــی، درد ِ مـــُـزمــن ِ ایــن روزهــــــاستـــــ

هــر روز که از خواب بــیدار می شوم ............ می بینم هــنوز امروز است ................... فــردا آرزوســت !!!

بــرای خانه ی همسایه ات هم، چــــراغ آرزو کـن... قطعا حوالی خانه ات روشن تر خواهد شد ...

بـدم مــیـاد ازاینا که وقـتـی دارن از طـرف جـُـدا مـیـشـن بـراش

آرزوی خـٌــوشـبـخـتـی مـیـکـنـن ! داری مــیــری بــرو !دیـگـه فـیـلـم بـازی نـکـن !


نوشته شده در یکشنبه 90/11/23ساعت 8:9 صبح توسط خواستگار| نظرات ( ) |

مثل آخرین شاعـــر یک قــبیلــه *ی مـــتروکـــ دارم دنـبـال عشق مــی*گــــردم لطفا کمی صدایـــم کن !...

میبینی چقدر خوب بلد شده ام "غم " را از دلت پاک کنم؟! آنقدر خوب که حتی رَدّی از خودم هم نمی ماند

تو فکر میکنی من با "غم" چه نسبتی دارم؟!

دلم سفر می خواهد! نه برای رسیدن به جایی فقط بخاطر رفتن !! همین...!!

این روزها, گوشیم به جای زنگ, خاک میخورد ..... این یعنی ....

تـــــــــــــــــــــــــــــنهایی...

امروز باورم شد که تو خسته تر از آن بودی که بفهمی دوست داشتنم را!

از ما که گذشت... اما... هرجا که هستی "خسته نباشی"

واژه هــا قــَد نمیدهنــد ارتفــاع دلتنگــی ام را ؛ مــَن فقطـ سایــه نبــودن تــو را

بــر ســَر شعــر مستــدام میکنــم . . . . .

واقعیت را جا می گذاریم... هر روز صبح... پشت در اتاق گریم ! از بس که

آدم ها واقعی بودنمان را دوست ندارند !

نقـش یـــک درخــت خشک را در زنـدگی بازی میکـنم

نمیـدانم که بایـد چشم انتظار بهار باشم یا هیزم شکن پـیــر...!!

تا به حال دست و پایت را گم کرده ایی؟ دست در جیب است و پایت توی کفش اما تو دنبالشان میگردی!!!!

این یعنی حـــــالت خــــراب اســـت.. و من عاشق این حال خرابم...

 

 


نوشته شده در پنج شنبه 90/11/6ساعت 11:19 صبح توسط خواستگار| نظرات ( ) |

همیشــــــهـــ...... در پی تعبیری خوش در خوابهایم به دنبال تــــ ــ ــ ــــو میگردم


این روزها شیرین می زنم بی آنکه پای فرهادی در میان باشد...


شعر که میخوانم چشمانت را نبند تو که میدانی حافظه ی خوبی ندارم . . . !


این روزها هرکی منو میبینه میگه : وااای خوش به حـالت چقدر لاغــر شدی. رمـــز موفقیتـت چـــی بوده؟!!!

من فقـــط لبخـــند میزنم و تو دلـم میگم: بازیچـــــــه شـــدن!

.

.

.

  منـــ از تمامــِ دنیا

فقط آن دایرهـ ے مشکے چشمانـــ تو را میخواهمـــ ،

وقتے کهـ در شفافیتشــ ،

بازتابـــ عکســـ خودمـــ را میبینمـــ ../.

غصه های این شهر چه پشتکاری دارند، دائم در این فصل بارانی، چاله میکنند

و شادی های نورس را زنده به گور میکنند...


 

شاعر که باشی هیچکس جدی ات نمیگیرد ! حتی اگر

بگویی " دوستش دارم " می گویند : " واییییییییی" چه شعر زیبایی!!!


بین افکار بی غل و غش تو تاب میخورم و پر از احساس بودن میشوم وقتی

بیش ازهمه هستی... آری درمدار من طوفان نسیم میشود وقتی باهستی ِ تو فوران میکنم


تنهای تنها... باز هم منتظرت هستم در همان کلبه همیشگی...

پاییز گذشت...زمستان هم می گذرد... و باز من می مانم بهار و هوای نیامدنت!


حـالا کـه میـخـواهـی بـروی .... لطفــا قـدمـهـایـتـــ را تنـدتـر بـردار .... دلـم را فـرستــاده امـ دنبـالـِـ نخــود سیـــاه . . . !



نوشته شده در یکشنبه 90/11/2ساعت 12:17 عصر توسط خواستگار| نظرات ( ) |

بی تو نه شعر می چسبد...

نه مرور خاطره نه سیگار...

من دلم آغوش می خواهد می فهمــــــــــــــــــی...

*****************************

امشب بازهم پستچی پیر محله ی ما نیومد

یا باید خانه مان را عوض کنم یا پستچی را

تو که هر روز برایم نامه می نویسی .... مگه نه ؟!!

****************************

دلم میخواد یه چیزی رو دفن کنم

تو فکر دفن خاطره هام ...

دلم نمیاد وگرنه تورو هم با خاطراتم دفن میکردم همین جا کنار خودم

*******************************

به اعتیادم به تو سوگند...

تو را ترک نمیکنم..

.حتی اگر بلای خانمان سوز باشی....(که هستی)

****************

راهی ندارد جز سقوط برگ پاییزی....

وقتی میداند درخت عشق برگ تازه ای را در دل دارد!!!

***************

از همه چیز بریدم میخوام کمی بی واسطه سقوط کنم...

*************

این پیاده رو های بارانی دستهای گرم تو را کم دارند...

************************

ایـــن روزا همـــه میگـــن ...

هـــوا چقـــدر دو نفــره هســت ....

اما مشـکل اینجــاسـت کــه رابطــه ها ســه نفــره هســت !!!

**********************

تنها...

غمگین...

نشسته با ماه در خلوت ساکت شبانگاه...

اشکی به رخم دوید ناگاه...

روی تو شکفت در سرشکم...

دیدم که هنوز عاشقم آه....

****************************

امشب از آن شب هایی است

که حست میکنم اما حس هایم خیال خام اند

**********************

این روز ها همه درد سرما خوردگی میکشن و من درد دوریت را

***********************

دوستت دارم هایت را برای خودت نگه دار

خیلی وقت است که دیگر دروغ هایت آرامم نمیکنند

****************

ایــــــــن روزهــــا . . .

مــــــــن خـــــــــدای سکوتـــــــــــ شده ام

خفقــــــــان گـــــرفته ام تـا . . .

آرامــــــــش اهالـــــــــی ِ دنــیا خــــــــــط خطــــــــی نشـــود . . . . . . . . ‏‎‎

***********************

چای دبــش زیر آسمان مهر

تلخه تلخ ,

غم پهلو حالم خوب است!!!فقط دلم کمی... بهانه ات را میگرد !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!


نوشته شده در چهارشنبه 90/8/18ساعت 6:48 عصر توسط خواستگار| نظرات ( ) |